کوئیلو میکوشد با طرح مسئلة سحر و جادو به مصاف با رنج نیازهای معنوی بشر برود. به گمان او، اگر بعد جادو و سحرآمیزی را به زندگی اضافه کنیم، مشکل ارزش و معنای زندگی حل میشود و شور و نشاط به زندگی پوچ غمزدگان تمدن غرب باز میگردد. در این نوشتار، اندیشهها و تعالیم کوئیلو را مطرح و سپس تحلیل و بررسی میکنیم
در جـادههاي مه آلـود انتـظار
من ماندهام با دلي تنگ و بيقرار
بـا آيـههاي عاشــقانه ميروم
از كوچه زمسـتان در پي بهــار
تصــويـر كاج كهنــسال آرزو
در قاب چشـم افق مانـده يادگار
آن سـوگلي با همه مهـربانياش
آيد ز مـرز غــزل هاي ماندگار
او ميرسد كنون با خندههاي ناب
از پلـكان طـــلايي افتــخار
بـا واژههاي زلال سـپيد عشـق
از پشت قلـه غيبت رســد نگـار
در مخمل سبز سحر شـود ‹‹رهـا››
اين قامت دريـا كه گشته رهسپار
************************
اگرپیشنهادی درباره ی سایت دارید می توانید پسشنهادتان را به ایمیل زیر ارسال کنید:
nasimemouood7@yahoo.com
madheeshg@iran.ir